مثل زهری تلخ در شیرینی قندی کثیف
بر لبانت نقش بست آنروز لبخندی کثیف
خوب یادم هست آن لبخند زهرآلود را
برج آزادی ، ساعت پنج، عصر اسفندی کثیف
پنج ماه از بیستم اسفند تا تیر رفت
ما جدا اما رقم میخورد پیوندی کثیف
رفتی و در نکبت تنهاییاش جان کند دل
مثل یک زندانی مسلول در بندی کثیف
بیتو تهران چیست؟ آیا از بلندی دیدهای؟
آسمانی تیره، برجی کج، دماوندی کثیف
:: موضوعات مرتبط:
شعر ,
شعر از همه جایی و همه کسی ,
شعر هاي نو ,
داستانهاي كوتاه عشقي ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2602
|
امتیاز مطلب : 470
|
تعداد امتیازدهندگان : 159
|
مجموع امتیاز : 159